بهترین کتابهای ایران و جهان

کتاب هایی که بهتر است بخوانیم

بهترین کتابهای ایران و جهان

کتاب هایی که بهتر است بخوانیم

در این وبلاگ شما با برترین کتابهای ایران و جهان در زمینه های مختلف آشنا می شوید

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان» ثبت شده است

وقتی نیچه گریست (به انگلیسی: When Nietzsche Wept) یکی از نام‌دارترین رمان‌های روان‌شناختیِ اروین د. یالوم است که در سال ۱۹۹۲ به زبان انگلیسی نوشته شد. اروین د. یالوم روان‌پزشکِ هستی‌گرا (اگزیستانسیالیست)، استاد بازنشستهٔ روان‌پزشکی در دانشگاه استنفورد و نویسندهٔ شماری از نام‌دارترین رمان‌های روان‌شناختی است. این رمان دیدار خیالیِ فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، و یوزف برویر، پزشکِ وینی، را روایت می‌کند. رویدادهای رمان در سال ۱۸۸۲ در شهر وینِ اتریش رخ می‌دهند و این رمان در واقع روایتی است از تاریخِ برهم‌کنشِ فلسفه و روانکاوی و رویارویی خیالی برخی از مهم‌ترین چهره‌های دهه‌های پایانی قرن نوزدهم همچون فریدریش نیچه، یوزف برویر و زیگموند فروید.

درباره رمان وقتی نیچه گریست بسیار نوشته‌اند. بوستون گلوب می‌نویسد: «این کتاب، تحقیقی موشکافانه و رمانی هوشمندانه و سرشار از تخیل است.» جهان کتاب واشنگتن پست می‌نویسد: «کتابی نیرومند و معتبر! شگفتی در لحظه‌ای جادویی و تکان‌دهنده نهفته است.»

درباره رمان وقتی نیچه گریست

کتاب وقتی نیچه گریست از جمله موفق‌ترین کتاب‌های یالوم است که در ایران هم با استقبال خوبی روبه‌رو شده است. رمانی که جنبه آموزشی آن بسیار به چشم می‌آید و تقریبا هر خواننده‌ای می‌تواند آن را مطالعه کند و چیزهایی از آن یاد بگیرد. سراسر کتاب را می‌توان شبیه جلسات روان‌درمانی در نظر گرفت که پیرامون موضوعات مختلف از جمله درمان ناامیدی شکل گرفته است.

رمان وقتی نیچه گریست به شکلی نوشته شده است که حتی اگر به روان‌درمانی، به فلسفه، رابطه درمانگر و بیمار، وسواس‌های فکری و مسائلی شبیه این علاقه نداشته باشید، می‌توانید آن را بخوانید و شیفته آن شوید. اما اگر به نیچه و فلسفه او و همچنین به روان‌درمانی علاقه دارید این کتاب برای شما شگفت‌انگیز خواهد بود.

در این کتاب برخی از اندیشه‌های مهم نیچه بازتاب داده شده است اما مسئله اصلی در آن درمان وسواس فکری است. وسواس فکری‌ای که هم بیمار – نیچه – و هم درمانگر – دکتر برویر – گرفتار آن هستند. وسواس فکری‌ای که ممکن است در زمینه‌های مختلف برای هر کسی پیش آید.

یکی از قسمت‌های جذاب کتاب، درگیر شدن دکتر برویر با نیچه برای درمان اوست. شخصیت قدرتمند نیچه کمک را قبول نمی‌کند. نگاه ترحم‌آمیز دکتر و نوازش‌های احساسی او را نمی‌پذیرد و به شدت نسبت به آن‌ها واکنش نشان می‌دهد. از طرف دیگر، دکتر برویر دست از تلاش برای کمک به نیچه برنمیدارد، اما انگیزه‌های او چیست؟ چرا می‌خواهد بیماری را درمان کند که کمک قبول نمی‌کند؟ آیا دکتر برویر تلاش می‌کند به وظیفه پزشکی خود عمل کند یا قصد دارد به اقتدار خود بیفزاید؟ چیزی که واضح است تفاوت فکری نیچه و دکتر برویر است و این تفاوت فکری دلیل آغاز جنگی فکری میان آن‌هاست. بحث‌های نیچه و دکتر برویر پیرامون موضوع کمک کردن و مسائل دیگر مانند امید به زندگی، خودکشی، درگیری‌های ذهنی، حقیقت و… بسیار خواندنی است.

همان‌طور که اشاره شد، هر خواننده‌ای می‌تواند این رمان را بخواند و لذت ببرد اما برای درک عمیق‌تر کتاب لازم است اطلاعات مختصری درباره فلسفه نیچه، روان‌درمانی، فلسفه اگزیستانسیال و برخی از تحقیقات فروید داشته باشیم. مفهومی که آگاهی از آن برای درک بهتر این کتاب لازم است، مفهوم ابرانسان در فلسفه نیچه است.

جملاتی از متن کتاب وقتی نیچه گریست

امیدوارم زمانی برسد که هیچ مرد یا زنی، قربانی ضعف و بی‌مایگی آن دیگری نشود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۶)

بررسی بالینی برویر، دقیق و منظم بود. پس از شنیدن کلماتی که بیمار برای توصیف بیماری‌اش به کار می‌برد، به شکلی اصولی به بررسی هر علامت می‌پرداخت: این که علامت چطور آغاز شده، با گذشت زمان چه تغییری کرده و به اقدامات درمانی چه پاسخ‌هایی داده است. مرحله‌ی سوم کارش، بررسی کارکرد دستگاه‌های مختلف بدن بود که از سر، آغاز و به پا ختم می‌شد. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۹۵)

حقیقت، خود مقدس نیست. آن‌چه مقدس است، جست‌وجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می‌کنیم! آیا کاری مقدس‌تر از خودشناسی سراغ دارید؟ (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۱۵)

من همیشه معتقد بوده‌ام که آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نخواهد مرد! (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۱۷)

همان‌گونه که پوست، اجزایی چون استخوان‌ها، عضلات، روده‌ها و رگ‌های خونی را در برگرفته و آن‌ها را از دید انسانی مخفی ساخته است، خودبینی و غرور نیز پوششی برای بی‌قراری‌ها و هیجانات روحند، پوستی که بر روح آدمی کشیده شده است. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۲۸)

دستانش را بر هر دو شقیقه‌ی نیچه گذاشت و به آهستگی شروع به ماساژ تمامی سر و گردن کرد و به تدریج فشار دست‌ها را افزایش داد. بیشترین تمرکز را نقاطی قرار داد که با توجه به واکنش بیمار، از سایر جاها دردناک‌تر بود. همچنان که پیش می‌رفت، نیچه فریاد می‌زد و سرش را با عصبانیت تکان می‌داد. ولی برویر دست بردار نبود و آرام او را سر جایش نگه می‌داشت. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۹۷)

تصور می‌کنم هرچه بیشتر احساسات درونی‌ام را به زبان آورم، آرامش بیشتری پیدا می‌کنم. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۳۹)

نیچه سه بار با حرکت انگشت هوا را شکافت: «آیا بهتر نیست پیش از تولیدمثل، بیافرینیم و برازنده شویم؟ وظیفه‌ی ما در قبال زندگی، آفریدن موجودی برتر است، نه تولید موجودی پست‌تر. هیچ چیز نباید به تکامل قهرمان درونی شما خللی وارد کند. اگر شهوت راه بر این تکامل می‌بندد، باید بر آن نیز چیره شد.» (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۲)

کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۳)

آنان که در پی حقیقتند، باید آرامش ذهن را ترک گویند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۵)

آیا از خود پرسیده‌اید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوش‌رو هستند؟ من پاسخ می‌دهم: تنها آن‌ها که فاقد روشن بینی‌اند: مردم عامی و کودکان. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۶)

بگذار از راهبی بودایی برایت بگویم که سال پیش در انگادین ملاقات کردم. زندگی محقری داشت. نیمی از ساعات بیداری‌اش را به تفکر می‌پرداخت و گاه هفته‌ها را بدون رد و بدل کردن کلامی با دیگران می‌گذراند. غذایش ساده بود: یک وعده در روز، هرچه گدایی کرده بود، گاه تنها یک سیب. ولی درباره‌ی آن سیب چنان می‌اندیشید که انگار از شدت قرمزی، پرآبی و تردی در حال ترکیدن است. در پایان روز، با شور و هیجان، در انتظار غذایش بود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۲۱)

داستایفسکی می‌نویسد چیزهایی هستند که نباید گفته شود، مگر برای دوستان؛ چیزهایی هستند که نباید گفته شوند، حتی برای دوستان؛ و بالاخره، چیزهایی هستند که نباید حتی به خویش گفته شوند! (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۳۵)

هرکس باید میزان حقیقتی را که تاب می‌آورد، برگزیند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۹۵)

برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی‌مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهینی – بی‌نیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدنِ دیگری برایش مهم می‌شود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۹۸)

مردان بزرگ باید رنج بزرگ را تاب آورند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۴۱۹)

منابع: کافه بوک؛ ویکی پدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۴۲
محمد مهدی الهی

ناطور دشت

ناطورِ دشت یا ناتورِ دشت (به انگلیسی: The Catcher in the Rye) نام رمانی اثر نویسندهٔ آمریکایی جروم دیوید سالینجر است که در ابتدا به صورت دنباله‌دار در سال‌های ۱۹۴۵–۴۶ انتشار یافت. این رمان کلاسیک که در اصل برای مخاطب بزرگسال منتشر شده بود، به دلیل درون‌مایه طغیان‌گری و عصبانیت نوجوان داستان، مورد توجه بسیاری از نوجوانان قرار گرفت.

خلاصهٔ داستان

هولدن کالفیلد نوجوانی هفده ساله است که در لحظهٔ آغاز رمان، در یک مرکز درمانی بستری است و ظاهراً قصد دارد آنچه را پیش از رسیدن به این‌جا از سر گذرانده برای کسی تعریف کند و همین کار را هم می‌کند، و رمان نیز بر همین پایه شکل می‌گیرد. در زمان اتفاق افتادن ماجراهای داستان، هولدن پسر شانزده ساله‌ای است که در مدرسهٔ شبانه‌روزی «پنسی» تحصیل می‌کند و حالا در آستانهٔ کریسمس به علت ضعف تحصیلی (چهار درس از پنج درسش را مردود شده و تنها در درس انگلیسی نمرهٔ قبولی آورده‌است) از دبیرستان اخراج شده و باید به خانه‌شان در نیویورک برگردد.

تمام ماجراهای داستان طی همین سه روزی (شنبه، یک‌شنبه و دوشنبه) که هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می‌شود اتفاق می‌افتد. او می‌خواهد تا چهارشنبه، که نامهٔ مدیر راجع به اخراج او به دست پدر و مادرش می‌رسد و آب‌ها کمی از آسیاب می‌افتد، به خانه بازنگردد. به همین خاطر، از زمانی که از مدرسه خارج می‌شود، دو روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری می‌کند و این دو روز سفر و گشت و گذار، نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیتش در جامعهٔ پُر هرج و مرج آمریکا.

ترجمه‌ها

این کتاب سه بار، ابتدا در دههٔ ۱۳۴۰ خورشیدی (۱۳۴۵ توسط انتشارات مینا) توسط احمد کریمی، بار دیگر در دههٔ ۱۳۷۰ به قلم محمد نجفی، و بار سوم در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات میلکان با ترجمهٔ آراز بارسقیان به فارسی ترجمه شده‌است؛ ترجمه متین کریم را هم به این ترجمه ها اضافه کنید. عبارت «ناطور دشت» ترجمهٔ Catcher in the Rye و بر گرفته از شعری از سعدی در باب پنجم کتاب بوستان است.«ناطور (ناتور)» به‌معنی حافظ و نگهدارِ باغ و دشت است.

شخصیت‌ها

هولدن کالفیلد کاراکتر اصلی ناطورِ دشت است. یکی از تأثیرات بزرگ و جنجال‌برانگیز این کتاب، قتل جان لنون، اسطورهٔ بی‌همتای موسیقی راک و مؤسس گروه بیتلز است که توسط مارک دیوید چپمن به قتل رسید. چپمن بارها ادعا کرده که انگیزهٔ اصلی کشتن لنون، بعد از خواندن این کتاب به او الهام شده‌است.

قسمت‌هایی از کتاب ناتور دشت

«زندگی واقعا یه جور بازیه پسرجان. زندگی یه جور بازیه که با توجه به مقررات بازیش می‌کنن»
«دُرُسّه آقا. می‌دونم که زندگی یه جور بازیه. می‌دونم.»
چه بازی‌ای، چه کشکی، چه پشمی. بازی! اگه طرفِ کله گنده‌ها باشی قبول دارم بازیه. ولی اگه طرفِ دیگه باشی، طرفی که کله گنده‌ها نیستن، دیگه بازی چه معنی داره؟ هیچ‌چی. هیچ بازی‌ای در کار نیست. (کتاب ناتور دشت – صفحه ۱۲)

دَرو که بستم و رفتم طرفِ اتاق نشیمن، پشت سرم یه چیزی رو داد زد ولی درست نشنیدم چی. مطمئنم فریاد زد «موفق باشی!» امیدوارم اینو نگفته باشه. از تهِ دل امیدوارم. من که هیچ‌وقت پشت سرِ کسی داد نمی‌زنم «موفق باشی!» فکرشو بکنی می‌بینی خیلی وحشتناکه. (کتاب ناتور دشت – صفحه ۱۹)

موقع جمع کردن وسایل یه چیزی حالمو گرفت. باید این یه جفت کفشِ پاتیناژِ خیلی نو رو که مادرم دو سه روز پیش واسه‌م فرستاده بود می‌ذاشتم تو چمدون. این خیلی افسرده‌م کرد. می‌تونستم مجسم کنم مادرم رفته فروشگاهِ اسپالدینگ و از فروشنده یه میلیون سوال احمقانه پرسیده و اون وقت من این‌جا اخراج شده‌م. این باعث شد دلم بگیره. (کتاب ناتور دشت – صفحه ۵۵)

دخترِ بامزه‌ای بود؛ جینو می‌گم. نمی‌شد گفت خوشگله. ولی دست‌ودلِ منو می‌لرزوند. دهنِ گل‌وگشادی داشت. منظورم اینه که وقتی حرف می‌زد یا در مورد چیزی هیجان‌زده می‌شد لب‌ولوچه‌ش پنجاه طرف تکون می‌خورد. من عاشقِ همین بودم. (کتاب ناتور دشت – صفحه ۷۹)

راستش هیچ تحملِ کشیش جماعتو ندارم. مخصوصا اونایی رو که می‌اومدن تو مدرسه‌ها و با لحنِ مقدس خطابه می‌خوندن. خدایا، چقدر از اون لحن بدم می‌آد. نمی‌فهمم چرا نمی‌تونن با لحنِ معمولی حرف بزنن. موقعِ حرف‌زدن خیلی حقه‌باز به نظر می‌اومدن. (کتاب ناتور دشت – صفحه ۱۰۱)

اگه کسی کاری رو خیلی خوب انجام بده، بعدِ یه مدت دیگه مواظبِ کارش نیست و خودنمایی می‌کنه و اون‌وقت دیگه خوب نیست. (کتاب ناتور دشت – صفحه ۱۲۵)

پسر، وقتی یکی می‌میره، حسابی مرتبش می‌کنن. امیدوارم اگه واقعا مردم، یه نفر پیدا شه که عقل تو کله‌ش باشه و پرتم کنه تو رودخونه، یا نمی‌دونم، هر کاری بکنه غیر گذاشتن تو قبرستون. اونم واسه این‌که مردم بیان و یکشنبه‌ها گل بذارن رو شکمم و این مزخرفات. وقتی مردی گل می‌خوای چیکار؟ (کتاب ناتور دشت – صفحه ۱۵۱)

نمی‌خوام بهت بگم فقط آدمای تحصیل‌کرده و محقق می‌تونن چیزای باارزشی به دنیای ما اضافه کنن. اصلا این‌جوری نیس. ولی معتقدم که آدمای تحصیل‌کرده و محقق، اگه هوش و خلاقیت داشته باشن – که متاسفانه بیش‌ترِشون ندارن – احتمالا آثارِ بی‌نهایت باارزشی از خودشون به‌جا می‌ذارن تا اونایی که هوش و خلاقیتِ نصفه‌نیمه دارن. اونا معمولا نظرشونو روشن‌تر بیان می‌کنن و معمولا هم مشتاقن که پی افکارشونو تا آخر بگیرن. و از همه مهم‌تر، در اکثر موارد از متفکرای غیرمحقق و تحصیل‌نکرده متواضع‌تَرن. می‌فهمی چی می‌گم؟ (کتاب ناتور دشت – صفحه ۱۸۴)

منابع: کافه بوک؛ ویکی پدیا

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۱۳
محمد مهدی الهی

سَووشون دربارهٔ این پرونده تلفظ نخستین رمانِ سیمین دانشور (۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ – ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ خورشیدی) نویسندهٔ ایرانی است که سال ۱۳۴۸ منتشر شد. داستان سووشون در شیراز و در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد و فضای اجتماعی سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ را ترسیم می‌کند. به عقیدهٔ بعضی از منتقدان، برخی از وقایع تاریخی دههٔ ۱۳۳۰ مانند کودتای ۲۸ مرداد نیز در روند رمان انعکاس داشته‌است؛ چنان‌که یکی از شخصیت‌های محوری داستان در روز ۲۹ مرداد کشته می‌شود. علت نام‌گذاری این کتاب، نیز تشابه سرانجامِ یکی از شخصیت‌های داستان با سرنوشت سیاوش، قهرمان اسطوره‌ای ایران باستان است. سووشون یا سیاووشان برگرفته از عنوان مراسم سوگواری برای سیاوش است. این کتاب نخستین بار در تیرماه سال ۱۳۴۸ منتشر شد و تا سال ۱۳۹۳ به چاپ نوزدهم رسید. این کتاب یکی از پرمخاطب‌ترین رمان‌های فارسی در ایران است و برآورد می‌شود تا سال ۱۳۹۵ بیش از پانصد هزار نسخه از آن به فروش رسیده باشد. سووشون، علاوه بر این، به زبان‌های مختلف دنیا از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، ژاپنی و چینی نیز ترجمه شده‌است. نمایش سووشون با اقتباس از این رمان، در سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ در تهران به روی صحنه رفته‌است.

داستان سووشون با زبانی ساده، روان و بدون پستی و بلندی آغاز می‌شود و نویسنده از هرگونه تزئین و تذهیب واژگان پرهیز می‌کند. مخاطب در صفحات اولیهٔ کتاب، به درونمایهٔ اصلی رمان پی می‌برد و برای آنچه قرار است بعداً با آن مواجه شود، پیش‌آگاهی پیدا می‌کند که مصداقی است از آنچه در ادبیات فارسی به آن، آرایه ادبی براعت استهلال می‌گویند. در برخی از قسمت‌ها، این رمان که از زاویهٔ دید بیرونی به شیوهٔ دانای کل محدود به ذهن زری، شخصیت محوری زن داستان روایت می‌شود، از مسیر اصلی خارج می‌شود تا بتواند اطلاعات خواننده در مورد موضوع اصلی داستان را تکمیل کند. در این قسمت‌ها، نویسنده تمهیدی برای جلوگیری از ملال خواننده اندیشیده و به گمان هوشنگ گلشیری، نویسنده و منتقد معاصر، در این امر تاحدودی موفق بوده‌است. یکی دیگر از ویژگی‌های سووشون، استفاده از واژگان و اصطلاحات شیرازی است. بسیاری از شخصیت‌های اصلی و فرعی سووشون از شخصیت‌های واقعی الهام گرفته شده و با در هم آمیزی تخیل به شخصیتی متفاوت تبدیل شده‌اند. شخصیت زری شبیه به سیمین دانشور و شخصیت یوسف شبیه به جلال آل احمد است. شخصیت‌های دیگر مانند دکتر عبدالله‌خان، خانم مسیحادم، مک ماهون، بی‌بی همدم و ملک‌سهراب هم از شخصیت‌های واقعی الهام گرفته شده‌اند.

سووشون هم وجه واقع‌گرا و هم وجه نمادگرا و درواقع، ساختاری دو لایه دارد؛ یکی لایهٔ روایی یا داستانی و دیگری لایهٔ رمزی یا تمثیلی. لایهٔ روایی آن، داستانی جذاب در محیط اجتماعی ایران است که در آن از مظاهر فرهنگ و تمدن ایرانی و بیانی شاعرانه استفاده شده‌است. در لایهٔ زیرین، به برخی از شخصیت‌ها و اشیا کارکرد رمزی داده شده‌است. البته سرنخ‌هایی نیز برای کشف این تمثیل‌ها وجود دارد و مخاطب می‌تواند ارتباط آن را قهرمان‌های مذهبی یا ملی مانند حسین بن علی، سیاوش و یحیا پیدا کنند. دانشور در تمام داستان بر نقش فرهنگ و اختلاف فرهنگی انگلیسی‌ها و ایرانی‌ها اشاره می‌کند و به‌صورت غیرمستقیم می‌گوید که هر کس سرانجام به اصل و ریشهٔ خود بازمی‌گردد. سووشون پایداری در برابر اشغالگر و شهادت در این راه را در درجه‌ای والاتر از مذهب، عشق، علایق شخصی و خانواده می‌ستاید. اگرچه این راه با کشته‌شدن شخصیت محوری داستان ناکام می‌ماند، اما نویسنده در پی انتقال این مفهوم است که نسل یا نسل‌های آینده موفق به ادامهٔ راه ظلم‌ستیزان و روشنفکران خواهند شد. اشارهٔ نویسنده، به تفکرات و احساسات ضداستعماری و غرب‌ستیزانه‌ای است که می‌توان اثر و دامنهٔ آن را در دهه‌های بعد در شکل‌گیری انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مشاهده نمود.

دانشور با توجه به تجربهٔ زنانهٔ خود، در آفرینش شخصیت‌های زن موفق بوده‌است. این رمان چشم‌اندازی از آیندهٔ زنان و نقشی که آن‌ها در تحولات اجتماعی ایفا می‌کنند، ترسیم می‌کند؛ چنان‌که شخصیت محوری زن اگرچه در طول داستان، رفتارهای مردسالارانه را می‌پذیرد اما در نهایت از یک شخصیت محافظه‌کار، به یک کنشگر اجتماعی مبدل می‌شود.

منبع: ویکی پدیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۴۵
محمد مهدی الهی

مدیر مدرسه

مدیر مدرسه نام یکی از رمان‌های جلال آل احمد نویسندهٔ معاصر ایران است. آل احمد این رمان را در سال ۱۳۳۷ به چاپ رساند. در همین سال جلال نوشته دیگری را نیز به نام سرگذشت کندوها برای چاپ آماده می‌کند.

خلاصه‌ای از داستان

راوی داستان که از آموزگاری به تنگ آمده‌است، برای آسودگی خود و داشتن درآمد بیشتر و بی دردسر به مدیری دبستان رو می‌آورد، بی‌آنکه بداند چه دردسرهایی در پی خواهد داشت. دبستان «شش کلاسه نوبنیاد» ی در «دو طبقه بود و نوساز بود و در دامنهٔ کوه تنها افتاده بود؛ و آفتاب رو بود. یک فرهنگ دوست خر پول، عمارتش را وسط زمین خودش ساخته بود و بیست و پنج ساله در اختیار فرهنگ گذاشته بود که مدرسه اش کنند و رفت و آمد بشود و جاده‌ها کوبیده بشود و این قدر ازین بشودها بشود، تا دل ننه باباها بسوزد و برای اینکه راه بچه‌هاشان را کوتاه بکنند، بیایند همان اطراف مدرسه را بخرند و خانه بسازند و زمین یارو از متری یک عباسی بشود صد تومان».

مدیر که خود را هیچکاره می‌داند و آمده تا گوشه‌ای آرام در دفترش از گچ خوردن و بیهودگی کار آموزگاری خود را برهاند، با دشواری سرپرستی «یک ناظم و هفت تا معلم و دویست و سی و پنج تا شاگرد» روبرو می‌شود. پس همه توان خود را به کار می‌گیرد تا کمبودها و نارسایی‌ها را به گونه‌ای سروسامان دهد. از آنجا که فرهنگ (آموزش و پرورش) همکاری اندکی می‌کند، دلسوزانه از پدر و مادرها و همسایه‌ها و مردم آن کوی و برزن کمک خواسته می‌شود. برای فرونشاندن آشوبها و درگیری‌های پیش آمده، کدخدا منشی شیوه مناسبی شناخته می‌شود. یکی از آموزگارها سر از زندان درمی‌آورد، دیگری از بیمارستان. بی شرمی آموزگاری که به یکی از شاگردان عکس‌های لختی زنی را می‌دهد تا با آن کاردستی درست کند.

دست آخر، مدیر به دنبال دادخواستی به دادگستری فراخوانده می‌شود. با آنکه گویا دادخواست پیگیری نمی‌شود، مدیر درخواست کناره گیریش را روی همان برگ‌های نشاندار دادگستری می‌نویسد و برای دوست پخمه‌ای که تازگی سرپرست فرهنگ (آموزش و پرورش) شده، می‌فرستد.

 

منبع: ویکی پدیا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۴۰
محمد مهدی الهی

قیدار

کتاب قیدار نوشته رضا امیرخانی از نشر افق را در بحبوحه سال ‌های دانشجویی ‌ام خوانده بودم، اما بعد از این همه سال دوباره هوس خواندن آن را کردم. با اینکه در تمام این سال‌ها دیدگاهم نسبت به زندگی تغییر کرده بود، ولی در جستجوی جوانمردی گم شده این روزها بودم. مردانگی و مرام در نظرم نه فقط کمک به دیگران، بلکه بیشتر کمک به خود خلاصه می ‌شود. با اینکه این کتاب به دنبال تعریف جدیدی از مردانگی جامعه امروز ماست، اما آن را از قبل تعریف شده یافتم.

امیرخانی سعی در ایجاد الگوسازی شخصیتی دارد، ولی خود به خوبی می ‌داند که قهرمانش نه تنها انسانی جدیدی نیست، بلکه او دقیقاً همان شمایل آشنای پیامبران دینی را دارد. با اینکه در ظاهر داستان شخصیت اصلی در پی رویدادهایی که برایش رخ می ‌دهد، به بینشی جدید دست می ‌یابد، ولی بینش او بیشتر شبیه لوطی ‌های بالا شهری است که خود را به ارزش‌ های حاکم بر طبقه متوسط می ‌چسباند. با این حال، امیر خانی در پرداخت این مورد بسیار هوشمندانه برخورد می ‌کند. با اینکه من در پایان کتاب، توجهم به این اخلاقیات کتاب متمرکز نشد، ولی بیش از همه، غرق در روایت قصه‌ گویی بسیار روان و گیرای او بودم.

موضوع داستان قیدار چیست؟

این کتاب داستان مردی است از نو جوانمردی را زنده می ‌کند که هدف نهایی ‌اش گم نامی است. رضا امیرخانی این بار در کتاب دیگرش مردی به نام قِیدار را معرفی می ‌کند که اهل تهران می باشد و صاحب گاراژ بزرگی است که افرادی را بسیاری را نان می ‌دهد.

فضای داستان به دهه پنجاه و زمان‌های قبل از انقلاب بر می‌ گردد. قهرمان داستان با نامزدش شهلاجان که بسیار جوان ‌تر از اوست به اصفهان سفر می کنند تا در قبرستان تخته فولاد و بر سر قبر پدر شهلا کسب اجازه کند (ازدواج با شهلاجان)، اما در طول مسیر با مرسدس کوپه کروک آلبالویی اش با یکی از کامیون‌ هایش تصادف می ‌کند و سفر ناتمام باقی می ‌ماند. با این حادثه وقایع مختلفی در داستان شکل می‌ گیرد که زندگی قهرمان داستان را متحول می ‌کند.

رضا امیرخانی در ترسیم فرهنگ دهه 50 از طریق ادبیات آن روزگار موفق عمل می‌ کند، طوری که خواننده به خوبی شمایل آن روزها و تیپ شخصیت‌های آن را ترسیم می ‌کند. داستان بسیار گیراست و امیرخانی با لحن طنز خواننده را تا پایان داستان با خود همراه می‌ کند.

امیر خانی با واژه و اصطلاحات جالبی کتاب را روایت می کند که در گام نخست ممکن است برای خواننده کمی دشوار به نظر آید، ولی در ادامه خواننده به خوبی با داستان هماهنگ می شود. توصیفات جذاب در کنار پرداخت دقیق به جزئیات، نقطه موفقیت کار امیرخانی است.

کتاب 9 فصل دارد که در هر فصلش با حکایتی از زندگی قیدار روایت می ‌شود، از ماجرای آشنا شدنش با شهلاجان گرفته تا اتفاقات مختلف و پایان زیبای کتاب. همچنین،  هر نه فصل کتاب با همان شیوه گفتاری او و هم قطارانش، دارای تیتری جالب از یکی از ماشین‌های گاراژ قهرمان داستان است.

کتاب قیدار از نشر افق را می‌توانید از سایت فیدیبو دانلود کنید، همچنین اگر از گوش فرا دادن به داستان بیشتر از خواندن لذت می ‌برید، خرید آنلاین نسخه کامل و یا خلاصه آن را در قالب کتاب صوتی پیشنهاد می‌ دهیم.

چرا باید کتاب قیدار را بخوانیم؟

کتاب ‌های امیرخانی فارغ از موضوعات و دغدغه‌هایش که سرانجامی چون توسل به دین ندارد، در قصه گویی فوق العاده قوی عمل می ‌کنند. خواننده به طور یقین با داستان ‌های او همراه می‌ شود، زیرا نویسنده قلمی قوی دارد و در کشاکش اتفاقات کتاب، روایت داستانی را بسیار روان تعریف می ‌کند.

در این میان، کتاب امیرخانی با تمسک به آئین پهلوانی و جوانمردی، سعی در ایده‌آل ‌سازی اخلاقیاتی دارد که آن را لازمه زمانه خود می‌ داند. هر چه که قهرمان اصلی شمایلی پیامبرگونه به خود می ‌گیرد، همانطور هم شخصیت از قبل تکامل یافته او برای خواننده واقعیت نمی‌ یاید.

او که در ورای انسانیت گم شده این روزگار است و پیغام جوانمردی سر می‌ دهد، خود بیش از هر فرد دیگری تنها در ظواهر غرق می ‌شود. لوطی که از دل گذشته بیرون کشیده شده و این بار نه با فرهنگ کوچه بازاری، بلکه با اخلاقیات دینی، تلاش در تعریف دوباره انسان زمانه خود دارد.

 

منبع: فیدیبو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۳۶
محمد مهدی الهی

ملت عشق (به انگلیسی: The Forty Rules of Love) (به ترکی استانبولی: Aşk) نام رمانی نوشته الیف شافاک است که در سال ۲۰۱۰ به صورت هم‌زمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰ بار در ترکیه تجدید چاپ شده و توانسته رکورد پرفروش‌ترین کتاب تاریخ ترکیه را نیز به دست آورد. ترجمه فارسی آن در مدتی کوتاه، عنوان یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های بازار کتاب ایران را کسب کرده‌است.کمپانی نت فلیکس در اکتبر ۲۰۱۹ اعلام کرده است که به زودی فیلمی بر اساس کتاب ملت عشق می‌سازد.

 

دربارهٔ ملت عشق

عمدهٔ داستان دربارهٔ احوالات و ارتباط شمس و مولوی است و کمترین بخش‌های کتاب از زبان این دو شخصیت روایت شده‌است و سعی شده تا از نگاه و زاویه‌های گوناگون که همان شخصیت‌های دیگر داستان هستند به این دو نفر پرداخته شود. نویسنده در این کتاب دو داستان و در حقیقت زندگی شخصیت‌های دو دورهٔ زمانی مختلف را به موازات هم پیش برده‌است. دورهٔ اول در حدود ۶۳۹ تا ۶۴۵ قمری حول و حوش زندگی مولانا و شمس می‌گردد و دورهٔ دوم در سال ۲۰۰۸ و دربارهٔ زندگی زنی چهل ساله است که به تازگی شغل ویراستاری یک کتاب را برعهده گرفته‌است. همان‌طور که از نام انگلیسی آن برمی‌آید در این کتاب چهل قانون عشق آورده شده که از زبان شمس تبریزی است. از ویژگی‌های جالب کتاب این است که در حدود بیست راوی مختلف دارد و در ابتدای هر بخش راوی آن نیز ذکر می‌شود.

 

خلاصه داستان کتاب ملت عشق

این کتاب دو داستان را شامل می‌شود که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شده‌است. دو رمان که موازی هم جلو می‌رود؛ و به گونه‌ای به همدیگر ارتباط دارند. یکی از این داستان‌ها در سال ۲۰۰۸ در آمریکا و دیگری در قرن هفتم در قونیه اتفاق می‌افتد. ملت عشق داستان زندگی زنی در غرب را روایت می‌کند که با عرفان شرق آشنا می‌شود.

داستان اول کتاب مربوط به الا روبینشتاین است که در بوستونِ آمریکا زندگی می‌کند. الا یک همسر و مادر است که همه زندگی خود را صرف خانواده کرده است. با اینکه همسر الا – دیوید – دندانپزشک مشهوری بود و معیشت آن‌ها در یک سطح ایدئال قرار داشت اما عشق و صمیمیتی در میان آن‌ها نبود. الااین موضوع را پذیرفته بود و همه اولویت‌های خود را تغییر داده بود و فقط به فکر بچه‌هایش بود. اما با این حال رابطه الا با خانواده‌اش هم چندان خوب نبود. طبق تشبیه کتاب، الا شبیه یک برکه بود، یک برکه راکد که بعد از گذشت بیست سال زندگی مشترک با همسرش، خود را بازنده این زندگی می‌بیند. سرانجام در اولین روزهای چهل سالگی تصمیم می‌گیرد از قید و بند این زندگی آزاد شود و زندگی خود را تغییر دهد.

منبع: ویکی پدیا

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۲۹
محمد مهدی الهی

«چشمهایش»، شاخص‌ترین اثر «بزرگ علوی» است. می‌توان گفت این کتاب روایت یک عشق نافرجام است از سال‌های مبارزه. رمانی عاشقانه‌ که در زمان خود بسیار تاثیرگذار بود و نام «بزرگ علوی» را بر سر زبان‌ها انداخت. موضوع داستان از این قرار است: استاد ماکان نقاش بزرگ که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است در تبعید از دنیا می‌رود. یکی از آثار باقی‌مانده از او، پرده‌ای است به‌نام «چشم‌هایش»، چشم‌های زنی که گویا رازی را در خود پنهان کرده است. راوی داستان که ناظم مدرسه و مسئول نمایشگاه آثار استاد ماکان است، سخت کنجکاو است راز این چشم‌ها را دریابد. بنابراین سعی می‌کند زن در تصویر را بیابد و از ارتباط او با استاد ماکان بپرسد. پس از سال‌ها ناظم زن مورد نظر را که نام او فرنگیس است، می‌یابد و در خانه او با هم گفت‌وگو می‌کنند. «بزرگ علوی» در این رمان روشی را به‌کار برده که این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنار هم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا. بدین ترتیب یک واقعه گذشته به کمک بازمانده‌های آن نوسازی می‌شود. نثر منظم نویسنده در مقایسه با معاصرانش بسیار امروزی است. این کتاب از آثار معدود فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.

منبع: دیجی کالا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۱۷
محمد مهدی الهی

پیرمرد و دریا (به انگلیسی: The Old Man and the Sea) نام رمان کوتاهی است از ارنست همینگوی، نویسنده سرشناس آمریکایی. این رمان در سال ۱۹۵۱ در کوبا نوشته شد و در ۱۹۵۲ به چاپ رسید. پیرمرد و دریا واپسین اثر مهم داستانی همینگوی بود که در دوره زندگی‌اش به چاپ رسید. این داستان، که یکی از مشهورترین آثار اوست، شرح تلاش‌های یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزه‌ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی می‌گردد. نوشتن این کتاب یکی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بوده‌است.

ارنست همینگوی در این کتاب به حوزهٔ زندگی پیرمردی چنگ می‌اندازد که روزی قلمرو بزرگ دریا در حیطه اقتدارش بود و عروسکان خوش خرام دریا بیوه‌هایی بوده‌اند درمانده در تار و پود تورش و اینک زندگی او به پایان خود می‌رسد، در آرزوی بزرگترین صیدش دل به دریای بزرگ می‌سپارد و بزرگترین صیدش را به چنگ می‌آورد ولی آن قدرتی که بتواند شاهکار آخرین خود را به ساحل بکشد ندارد و چیزی جز اسکلت به ساحل نمی‌آورد. همینگوی در پیرمرد و دریا شکوه قلمرو دریا را با افت و خیز زندگی دراز یک صیاد در هم می‌آمیزد و از این آمیزش زندگی‌نامه‌ای سرشار از اندوه برای صیادی از پا افتاده فراهم می‌کند.

ترجمه ی نجف دریابندری بسیار روان و زیبا بود. دریابندری با تخصص فراوان به خوبی توانسته بود قلم همینگوی را بدون ایجاد اختلال در آن به فارسی برگرداند. همچنین در ابتدای کتاب به طور کامل به معرفی همینگوی و سبک او پرداخته بود که به نظره من به خوبی از عهده اینکار برآمده بود به نحوی که شناخت نسبتا کاملی از همینگوی به خواننده منتقل میکرد.

منبع: ویکی پدیا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۸ ، ۱۶:۰۳
محمد مهدی الهی

معرفی کوتاه:

رمان کیمیاگر (به پرتغالی: O Alquimista) (به انگلیسی: The Alchemist) اثر پائولو کوئلیو، نویسنده مشهور برزیلی، از رمان‌های بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شده‌است.

 

خلاصه داستان:

این رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده می‌کند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود می‌خواند، موطنش، آندلس را رها می‌کند و رهسپار صحرای آفریقا می‌شود. در این سفر پرخطر، با مردی که خود را ملک صدق، پادشاه سالم می‌داند و نیز یک کیمیاگر آشنا می‌شود و دل به فاطمه، دختر صحرا می‌دهد. همهٔ این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت می‌کنند. دست آخر سانتیاگو پس از تحمل سال‌ها سفری طاقت فرسا، گنج را نه در فرسنگ‌ها آن‌سوتر، بلکه در همان آغل گوسفندانش در سرزمین خود می‌یابد؛ گنجی بزرگتر که آن را تنها می‌توان در درون جست!

منبع: ویکی پدیا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۳۰
محمد مهدی الهی